کد مطلب:279254 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:207

قصه مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی است
حكایت پانزدهم - و آن چنانست كه در شرح من لا یحضره الفقیه در ضمن احوال متوكل بن عمیر راوی صحیفه كامله سجادیه ذكر نموده كه من در اوائل بلوغ طالب بودم مرضات خداوندی را و ساعی بودم در طلب رضای او و مرا از ذكر جنابش قراری نبود تا آنكه دیدم در میان بیداری و خواب كه صاحب الزمان صلوات الله علیه ایستاده در مسجد جامع قدیم كه در اصفهانست قریب بدر طنابی كه الأن مدرس من است پس سلام كردم بر آن جناب و قصد كردم كه پای مباركش را ببوسم پس نگذاشت و گرفت مرا پس بوسیدم دست مباركش را و پرسیدم از آن جناب مسائلی را كه مشكل شده بود بر من، یكی از آنها این بود كه من وسوسه داشتم در نماز خود و می گفتم كه آنها نیست به نحوی كه از من خواسته اند و من مشغول بودم به قضاء و میسر نبود برای من نماز شب و سؤال كردم از شیخ خود شیخ بهائی رحمه الله از حكم آن پس گفت به جای آور یك نماز ظهر و عصر و مغرب به قصد نماز شب و من چنین می كردم پس سؤال كردم از حضرت حجة علیه السلام كه من نماز شب بكنم؟ فرمود بكن و بجا نیاور مانند آن نماز مصنوعی كه می كردی و غیر اینها از مسائلی كه در خاطرم نماند، آنگاه گفتم ای مولای من میسر نمی شود برای من كه برسم به خدمت جناب تو در هر وقتی پس عطا كن به من كتابی كه همیشه عمل كنم بر آن. پس فرمود كه من عطا كردم به جهت تو كتابی به مولا محمد تاج و من در خواب او را می شناختم، پس فرمود برو و بگیر آن كتاب را از او.

پس بیرون رفتم از در مسجدی كه مقابل روی آن جناب بود به سمت دار بطیخ كه محله ایست از اصفهان پس چون رسیدم به آن شخص و مرا دید گفت ترا صاحب الامر علیه السلام فرستاده نزد من؟ گفتم آری، پس بیرون آورد از بغل خود كتاب كهنه ای چون باز كردم آن را ظاهر شد برای من كه آن كتاب دعاء است پس بوسیدم آن را و بر چشم خود گذاشم و برگشتم از نزد او و متوجه شدم به سوی حضرت صاحب الامر علیه السلام كه بیدار شدم و آن كتاب با من نبود پس شروع كردم در تضرع و گریه و ناله به جهت فوت آن كتاب تا طلوع فجر پس چون فارغ شدم از نماز و تعقیب و در دلم چنین افتاده بود كه مولا محمد همان شیخ بهائی است و نامیدن حضرت او را به تاج به جهت اشتهار اوست در میان علماء پس چون رفتم به مدرس او كه در جوار مسجد جامع بود دیدم او را كه مشغول است به مقابله صحیفه كامله و خواننده سید صالح امیر ذوالفقار گلپایگانی بود پس ساعتی نشستم تا فارغ شد از آن كار و ظاهر آن بود كه كلام ایشان در سند صحیفه بود لكن به جهت غمی كه بر من مستولی بود نفهمیدم سخن او و سخن ایشان را و من گریه می كردم پس رفتم نزد شیخ و خواب خود را به او گفتم و گریه می كردم به جهت فوت كتاب پس شیخ گفت بشارت باد ترا به علوم الهیه و معارف یقینیه و تمام آنچه همیشه می خواستی و بیشتر صحبت من با شیخ در تصوف بود و او مایل بود به آن پس قلبم ساكن نشد و بیرون رفتم با گریه و تفكر تا آنكه در دلم افتاد كه بروم به آن سمتی كه در خواب به آنجا رفتم پس چون رسیدم به محله دار بطیخ دیدم مرد صالحی را كه اسمش آقا حسن بود و ملقب به تاج پس چون رسیدم به او سلام كردم بر او. گفت یا فلان، كتب وقفیه در نزد من است، هر طلبه ای كه می گیرد از آن عمل نمی كند به شروط وقف و تو عمل می كنی به آن و نظر كن به این كتب و هر چه را كه محتاجی به آن بگیر پس با او رفتم در كتابخانه او پس اول كتابی كه به من داد كتابی بود كه در خواب دیده بودم، پس شروع كردم در گریه و ناله و گفتم مرا كفایت می كند و در خاطر ندارم كه خواب را برای او گفتم یا نه و آمدم در نزد شیخ و شروع كردم در مقابله با نسخه او كه جد پدرا و نوشته بود از نسخه شهید و شهید ره نسخه خود را نوشته بود از نسخه عمید الرؤساء و ابن سكون و مقابله كرده بود با نسخه ابن ادریس بدو نواسطه یا به یك واسطه و نسخه ای كه حضرت صاحب الامر علیه السلام به من عطا فرمود از خط شهید نوشته شده بود و نهایت موافقت داشت با آن نسخه حتی در نسخه ها كه در حاشیه آن نوشته شده بود و بعد از آنكه فارغ شدم از مقابله شروع كردند مردم در مقابله نزد من و به بركت عطای حضرت حجة علیه السلام گردید صحیفه كامله در بلاد مانند آفتاب طالع در هر خانه و سیما در اصفهان زیرا كه برای اكثر مردم صحیفه های متعدده است و اكثر ایشان صلحاء و اهل دعا شدند و بسیاری از ایشان مستجاب الدعوه و این آثار معجزه ایست از حضرت صاحب الامر علیه السلام و آنچه خداوند عطا فرمود به من به سبب صحیفه احصای آن را نمی توانم بكنم.

مؤلف گوید كه علامه مجلسی ره در بحار صورت اجازه مختصری از والد خود از برای صحیفه كامله ذكر فرموده و در آنجا گفته كه من روایت می كنم صحیفه كامله را كه ملقب است به زبور آل محمد علیهم السلام و انجیل اهلبیت علیهم السلام و دعای كامل به اسانید بسیار و طریقه های مختلف یكی از آنها آنست كه من روایات می كنم او را به نحو مناوله از مولای ما صاحب الزمان و خلیفة الرحمن صلوات الله علیه در خوابی طولانی الخ.